۲۵ شهریور ۱۴۰۴

نگرش پی‌یر نورا و ماری کلرلاوابر درباره‌ی تاریخ، حافظه‌‌ی جمعی و جایگاه‌های حافظه

 





در جهانی چنین آسیمه‌سر از کابوس ِ واپس‌گرایی، کاربرد پنداره‌هایی چون تاریخ، حافظه‌، حافظه‌ی جمعی و… به ويژه در ادبیات دادخواهی بایسته‌ی شناخت بیشتر از فرگشت این پنداره‌‌ها در امروز ماست.  آشنایی با بازنگری‌ها، نگرهای نو و پرسش‌برانگیز‌های پیش‌کشیده شده درباره‌ی این پنداره‌ها، افزون بر آشنایی‌زدایی از بازگفت بی‌بازده‌ی واژه‌ها، بازدارنده‌ی تقدس‌بخشی، کاربرد نادرست آن‌هاست. این نوشته تلاشی است برای آشنایی با انگارهای «پی‌یر نورا» تاریخ‌نگار برجسته و «ماری کلر لاوابر» جامعه‌شناس نامی درباره‌ی  تاریخ، حافظه جمعی و جایگاه‌های** حافظه است.




پی‌یر نورا  تاریخ و جایگاه‌های حافظه 

پی‌یر نورا یکی از اندیشه‌مندان پهنه‌ی تاریخ شناسی، در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۲۵ درگذشت. پی‌یر نورا در دهه‌ی ۱۹۸۰ با انتشار مقاله‌ها و کتاب‌هایی در باره‌ی پیوند حافظه و تاریخ شناخته شد. وی صدها جستارو کتاب و گفت‌وگو پیرامون پنداره‌‌های «حافظه‌ی جمعی»، «تاریخ‌»، « ساختار‌های تاریخی» و «جایگاه‌های حافظه» منتشر کرده بود. او معتقد بود که در عصر مدرن، «حافظه‌ی جمعی» دست‌خوش فراموشی قرار گرفته است و تاریخ رسمی نمی‌تواند به تنهایی نیازهای جامعه را برآورد. 

او بر این باور بود که آن‌چه در درس‌نامه‌ها از تاریخ‌ رسمی گفته می‌شود از سوی قدرت حاکم دستکاری شده‌اند. برای نمونه به درس‌نامه‌های ِ تاریخ و پاره‌ی تاریخ استعمارگری فرانسه اشاره می‌کرد که در آن‌ها آمده است: فرانسوی‌ها هم برای خدمت به کشور خود و هم برای کمک به مردم بومی به کشورهای آفریقایی رفتند! وی باور داشت که در این درس‌نامه‌ها از بنیاد درباره‌ی ستم‌هایی که بر مردم بومی رفته است، سخنی گفته نمی‌شود. یا درباره جنگ جهان‌گیر دوم می‌گفت: در این درس‌نامه‌ها درباره‌ی همه چیز ازآن میان مقاومت فرانسوی‌ها در مقابل آلمان‌ها، گردهم‌آمدن فرانسوی‌ها در حمایت از ژنرال دوگل و کمک به یهودیان و…، همه چیز هست، جز آن‌که فرانسه شکست خورده بود و دولت «ویشی»  به ریاست مارشال پِتن بر سر کار آمده بود و این دولت و بسیاری از فرانسوی‌های در این دوران با نازی‌ها همکاری کرده‌اند. نورا همچنین در نوشته‌های آغازین خود بر حذف نقش زنان، اقلیت‌های قومی و مذهبی و جنبش‌های سیاسی چپ در روایت رسمی تاکید داشت. یکی از پروژه‌های نورا در دههٔ ۱۹۹۰، تدوین مجموعه‌ی «تاریخ‌ زنان» بود. او در این مجموعه به نقش زنان در انقلاب ۱۷۸۹، جنبش خواست حق رای برای زنان، و تاریخ مبارزات کارگری پس از جنگ جهان‌گیر دوم پرداخت. نگاه انتقادی پی‌یر نورا بر جامعه‌ی آکادمیک و نشر کتاب‌های درسی کارساز بود. 

شکل‌گیری پنداره‌ی«جایگاه‌های حافظه»

نقد پی‌یر نورا به تاریخ رسمی، رد فراگیر روایت ِ رسمی ِ قدرت حاکم نبود. او در دوره‌ای بحرانی با واکاوی سه بحران بنیادین در جامعه‌ی فرانسه که برآمده از پایان استعمارگری، جنبش می ۱۳۶۸ و بحران انرژی در نخستین سال‌های دهه‌ی ۱۹۷۰، توانست سازوکاری برای هویت‌سازی در جامعه بیاید و آن روایت را بازسازی کند. نورا برآن بود که جامعه نیازمند پیوند ِ هویت، حافظه و ملیت است و برای این نگره‌ی خود عنوان «جایگاه‌های حافظه» را برگزید. 

پی‌یرنورا پنداره‌ی جایگاه‌های حافظه را نخست به سال۱۹۸۴ در جستار کوتاهی در مجله‌ی لو د ِبا  نوشت که سردبیر آن بود و آن را چنین تعریف کرد: «جایگاه‌های حافظه یعنی هر آن ‌چیزی (مکان ِ فیزیکی، نماد، آداب‌ورسوم، اسطوره یا حتی نوشته) جایی است برای یکجایی شدن حافظه‌‌ی جمعی. این جایگاه‌های یا نشانه‌ها پل‌هایی هستند میان گذشته و حال؛ آن‌ها تداوم‌داری تاریخ را برای ما ممکن می‌کنند، هرچند که بیشتر به‌دست قدرت سیاسی شکل داده می‌شوند.»  پی‌یر نورا با معرفی پنداره‌ی «جایگاه‌های حافظه» به بررسی نمادها و جایگاه‌هایی می‌پردازد که حافظه‌ی جمعی یک ملت را شکل می‌دهند. 

جایگاه‌های حافظه از سال ۱۹۸۴ تا اوایل دههٔ ۱۹۹۷ با پرسمان‌های گوناگون چون «مذهب‌»، «ملی‌گرایی»، «علم»، «هنر»، «مراسم‌» و «گذر زمان» و… را انتشارات گالیمار منتشر کرد. در این مجموعه‌ که هشت جلد و ۶۰۰۰ صفحه است، بیش از صد پژوهش‌گر در جستار‌هایی سازوکارهای تاریخی حافظه در جامعه‌ی فرانسه را بازشناسانده و بررسیده‌اند.

پرسمان‌برانگیزی حافظه و تاریخ

پی‌یر نورا با پیش‌کشیدن پنداره‌ی جایگاه‌های حافظه نشان داد که چگونه روایت‌های تاریخی را نهادهای حکومتی و فرهنگی با هدف تثبیت هویت ملی شکل می‌دهند. یکی از اندیشه‌های کلیدی او این بود که «حافظه» همواره با منافع سیاسی و اجتماعی در ارتباط است و نمی‌تواند خنثی یا طبیعی گمان شود. او تاریخ‌نگاران فرا‌می‌خواند که «حافظه» و «تاریخ» را از هم جدا کنند. او حافظه را: فرآیندی زنده و جمعی که در آیین‌ها، مکان‌ها و روایت‌های شفاهی جریان دارد و بیشتر بر بازتولید هویت تأکید دارد و تاریخ را: دانشی انتقادی تعریف می‌کرد که با سرچشمه‌های نگاشته و مستند سروکار دارد و تلاش می‌کند تا گذشته را بر اساس شواهد به‌دست‌آمده بازسازی کند. 

نورا باور داشت که جایگاه‌های حافظه، گذشته جمعی را در زمان حال نمایش می‌دهند و از طریق ماندگاری یک بنای یادبود یا تکرار سالانه یک رویداد، گذشته را با سویه‌های گوناگون به‌روز می‌کنند. او تاکید داشت گذشته پرسمانی برای سیاست‌ ِ حافظه است که می‌تواند معنای جایگاه‌ و اهمیت آن‌ را دگرگون، بازسازی، نادیده بینگارد یا نهادینه کند.

او باور داشت: جایگاه‌های حافظه ساختارهایی‌ هستند که می‌توانند برای اهداف گوناگون به کار گرفته شوند، معنای‌شان بازخوانی یا تغییر یابد، زدایش شوند یا به‌وارانه، آیین‌مند و پایدار بمانند. ماهیت، محتوا، معنا و عملکرد این جایگاه‌ها پرسمان ِ راهبردهای پُرشمار پهنه‌های قدرت و میدان‌های ستیز هستند. از راه جایگاه‌های حافظه، می‌توان تاثیرپذیری جامعه را از ارزش‌ها و تاریخ خود نگریست، یعنی آن‌چه که هستی یک جامعه را شکل می‌دهد و از جامعه‌های دیگر جدای‌اش می‌کند. آن پیوند پیچیده‌ای که برقرار می‌شود و فرد می‌تواند خود را در یک جمع از طریق حافظه، ارزش‌ها و نمادهای مشترک بازشناسد.

تا سال‌ها نقد برخی انگارهای پی‌یرنورای عضو آکادمی علوم فرانسه و تاریخ‌نگار نامی، به‌ویژه در انجمن‌های آکادمیک، کاری آسان نبود. به ویژه از پرسمان‌هایی چون کارایی«نمادها» (پرچم، سرود ملی، بناهای یادبود) و «مراسم» (جشن‌ها، راهپیمایی‌ها، گرامی‌داشت‌ها) بر هویت ملی که به پاره‌هایی از سیاست‌های به‌یادآر قدرت حاکم فرانسه تبدیل شده بودند. اما در سال‌های پسین شماری از پژوهش‌گران که درباره‌ی بایستگی بازبینی در پنداره‌هایی چون جایگاه‌های حافظه و وظیفه‌ی حافظه و درس از تاریخ کاووش می‌کردند، نقد‌ها و بدیل‌هایی در برابر این انگارها و پنداره‌ها پیش کشیدند.  

نقد پنداره‌های پی‌یر نورا درباره‌ی تاریخ و حافظه

ماری کلر لاوابر ، جامعه‌شناس فرانسوی، یکی از ناقدان و بدیل‌سازان در برابر پنداره‌های پی‌یر نورا است.  وی در آثار خود به‌ویژه در دو جستار «حافظه‌ی جمعی چون مانندگویی» و «پارادیم‌های حافظه»، انگارهای ژرف‌نگرانه‌ای را از نگرش جامعه‌شناختی پیرامون دیگاه‌های پی‌یر نورا درباره‌ی حافظه‌ی جمعی و تاریخ پیش‌ می‌کشد. 

لاوابر نیز چون نورا به جدا کردن تاریخ و حافظه تأکید دارد. اما بر آن است که نورا حافظه را به‌گونه‌ای «نوستالژیک و ایستا» تصویر می‌کند، در حالی‌که حافظه باید به‌عنوان پدیده‌ای زنده و اجتماعی درک شود. او باور دارد که حافظه و تاریخ هر دو به گذشته می‌پردازند، اما با روش‌هایی گوناگون. او نیز هشدار می‌دهد که نباید این دو را درهم‌آمیخت یا یکی را جایگزین دیگری کرد، اما بر نقش اجتماعی و کارکرد ويژه‌ی هر کدام از آن‌ها در جامعه تاکید می‌کند: حافظه، احساسی، ریزنگر و شناسانه‌ای است و تاریخ، تحلیلی، نقادانه و همگانی است. تاریخ به دنبال بازسازی گذشته بر اساس شواهد و مدارک است، حافظه بیشتر به تجربه‌های زیسته و دریافت‌ها در پیوند با گذشته می‌پردازد. او با تأکید بر این‌که «حافظه‌ی جمعی یک پدیده‌ی اجتماعی واقعی و درخور واکاوای و بررسیدن است و آن را نباید تنها به‌عنوان یک مانند‌گویی (استعاره) در نظر گرفت»، به بررسی نایکسانی‌های بنیادین میان این دو مفهوم می‌پردازد.

لاوابر جایگاه‌های حافظه را چون یک ابزار تحلیلی مفید می‌داند، اما هشدار می‌دهد که کاربرد بیش از اندازه‌ی آن ممکن است منجر به کاستن از حافظه‌‌ی جمعی و دگرگون‌کردن آن به مجموعه‌ای از نمادهای ثابت و غیر پویا شود. او همچنین نسبت به کاربرد بیش‌گویانه‌ی پنداره‌ی حافظه‌ی جمعی که در دهه‌های اخیر به‌گونه‌‌ای گسترده‌ در علوم اجتماعی به کار گرفته شده است یادآور می‌شود: برای آن‌که حافظه‌ی جمعی به یک مانندگویی مبهم و غیرقابل‌ واکاوی تبدیل نشود، نه  چون مجموعه‌ای از نمادهای ثابت که باید به‌عنوان یک فرایند پویا و در حال تحول در نظر گرفته شود. او دریافتن ِ نقش حافظه در شکل‌گیری هویت جمعی و فرآیندهای اجتماعی را در گرو درکی ژرفت‌ترمی‌داند: «حافظه تنها پرسمانی «فرهنگی» نیست که  در«رابطه‌ی قدرت»  معنا می‌دهد. این‌گونه «تنگنا‌های ملی» جایگاه‌های حافظه‌ی پی‌یر نورا را نقد می‌کند و می‌گوید:  که بیشتر بازتولید حافظه‌ی ملی فرانسوی است و گوناگونی حافظه‌های اقلیت‌ها، طبقات یا زنان را در برنمی‌گیرد. 

 تاریخ و حافظه در نگره‌ی ماری کلر لاوابر  

«حافظه خصلت جمعی و زنده دارد، همواره در درون یک گروه اجتماعی فعال است»، لاوابر بیش از دیگر نظریه‌پردازان در انگارهای خود بر نگره‌ی موریس هالبواکس و نگرش جامعه شناسانه‌ی او به حافظه و حافظه‌ی جمعی تکیه دارد. حافظه را ریزنگر، هویتی و گزینشی می‌داند که در بستری از تجربه‌های زیسته، احساسات، اسطوره‌ها و روایت‌ها شکل می‌گیرد. پافشاری او بر چارچوب حافظه در گروه‌های اجتماعی است و گزینشی بودن آن را چنین توضیح می‌دهد: آن‌چه را که برای هویت جمعی یا گروهی معنادار است، نگه می‌دارد و بقیه را حذف کرده یا نادیده می‌گیرد. «حافظه با نیازهای کنونی تغییر می‌کند، گاه تحریف می‌شود و گاه بازسازی می‌شود. ناهمگن و گوناگون است. حافظه‌ها به تعداد گروه‌های اجتماعی مختلف‌اند: حافظه ملی، حافظه طبقاتی، حافظه قومی، حافظه دینی و...»

او تاریخ را بازسازی عقلانی و انتقادی گذشته تعریف می‌کند: تاریخ تلاشی علمی برای بازسازی گذشته بر بنیاد مدارک، اسناد و روش‌های بررسیدن است. برخلاف حافظه، تاریخ می‌کوشد احساسی و سوگیرانه نباشد.آماج آن بی‌طرفی و عینیت است و تعمیم‌پذیر است، تاریخ می‌خواهد روایت‌هایی نه فقط برای یک گروه خاص بسازد که برای همگان پذیرفتنی باشند. تاریخ به‌گونه‌ای در برابر حافظه ایستادگی می‌کند، تاریخ می‌کوشد آن‌چه را حافظه پنهان یا تحریف کرده، آشکار سازد. از این جهت، تاریخ می‌تواند حافظه را «نقادی» کند.

چهل سال پس از انتشار نگره‌ی جایگاه‌های حافظه پی‌یر نورا و پرسمان‌هایی که جهان درباره‌ی استواری نگره‌های گوناگون به تاریخ، حافظه و یاد‌ماند جمعی پیش کشیده بود، جمعی از اندیشمندان فرانسوی از آن میان ساندرین لو فرانک و سارا گنزبورگ (Sandrine Lefranc, Sarah Gensburger) با همراهی ماری-کلر لاوابر مجموعه‌ای را با عنوان « حافظه جمعی زیر پرسش» (La mémoire collective en question(s) با جستارهای بیش از صد پژوهش‌گر منتشر کردند. این مجموعه وپرسمان‌های پیش‌کشیده شده در آن بدون شک نه‌تنها نقد که فرگشت آموزه‌های چهل سال گذشته درباره‌‌ی این پرسمان‌های پُراهمیت است. نکته آن‌که اگر مهم‌ترین نگره‌پردازان نام‌دار این پهنه در دهه‌های آخر قرن بیستم از آن میان موریس هالبواکسِ، پُل ریکور و ..  و همه‌ی پژوهش‌گران مجموعه‌ی جایگاه‌های حافظه پی‌نورا همه مرد بودند، شمار بیش‌تر پژوهش‌گران این مجموعه زن هستند. امید آنکه برگردان به فارسی پاره‌ای از این نگرها نشر شوند.

پاریس- ۱۰ شهریور ۱۴۰۴


*در برخی از نوشته‌های فارسی از محل‌ها و مکان‌های حافظه استفاده شده است من جایگاه حافظه را درست‌تر می‌دانم. در تعریف پی‌یر نورا نیز که در این متن آمده است، (جایگاه‌های حافظه یعنی هر آن ‌چیزی (مکان ِ فیزیکی، نماد، آداب‌ورسوم، اسطوره یا حتا نوشته) جایی است برای تمرکز حافظه‌ی جمعی.) جایگاه به جای مکان و محل به lieu نزدیک‌تراست