۲۸ آذر ۱۴۰۳

رمان آساره‌شمار؛ یک انقلاب، ده‌ها زندگی بی‌قرار

آیدا قجر  - ایران‌وایر

تصور کنید به سا‌ل‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ بازگشته‌ایم، این‌بار در شهر «خرم‌آباد» استان «لرستان»؛ جامعه ملتهب است، فالانژها در شهر قدرت خیابانی را هم به دست گرفته‌اند. هم‌زمان، نوجوان‌ها و جوان‌هایی هستند که زیست شبانه دارند و بر در و دیوار اعلامیه علیه جمهوری اسلامی می‌چسبانند. حکومت آن‌ها را حبس و شکنجه می‌کند، حزب‌اللهی‌ها هم آن‌ها را در خیابان می‌زنند و می‌کشند و به هیچ‌کجا پاسخ‌گو نیستند. اما در میان همین فالانژها، در میان همین حزب‌اللهی‌ها، افرادی را در طول رمان پیدا می‌کنید که به رسم ماندگار از روزگار پیش از انقلاب، در لحظه‌های بحرانی به یاری مبارزان جوان می‌آیند؛ برادری‌هایی که حالا یک انقلاب، آن‌ها را رویاروی هم قرار داده است. 

در چنین التهابی، باوجود حکومتی که با اصل زندگی مقابله می‌کند، عشق چه جایگاهی دارد؟ موسیقی چطور؟ فرهنگ‌های بومی چگونه برای حفظ اصالت خود مقاومت کردند؟ 

رضا معینی در توصیف آن فضا می‌گوید: «شرایطی است که انسان‌ها را می‌گیرند و می‌کشند و نیرویی که در قدرت است، هرچه می‌تواند انجام می‌دهد. آنچه روایت این کتاب [آساره‌شمار] است، نشان دادن این بی‌عدالتی، این زیست ناعادلانه تحمیل شده بر جامعه و پایداری در مقابل آن است.» 

اخترشماری آن‌هایی که به قدرت حاکمه تمکین نکردند  

عنوان کتاب رضا معینی آساره‌شمار، برگرفته از شعری با همین عنوان از «حمید ایزدپناه» شاعر، نویسنده و تاریخ‌پژوه اهل لرستان است. 

شعری که در آن می‌سراید: «آساره‌شمار شو بی‌خاو و قرارم، پاییز گرته بختم و گم کرده بهارم.» که به فارسی می‌شود: «اخترشمار شب‌های بی‌خواب و قرارم، بخت‌ام چون پاییز و گم‌کرده بهارم.»

رضا معینی در توضیح عنوان کتاب  می‌گوید: «آساره‌شمار واژ‌ه‌ای است که در لرستان برای کسانی به کار می‌رود که شب از اضطراب و نگرانی نمی‌توانند بخوابند، بی‌قرار و بی‌خوابند و ستاره‌ها را می‌شمارند تا ستاره‌ها کم شوند و روز بدمد. شخصیت‌های رمان آساره‌شمار کسانی هستند که در گذشته به آساره‌شماری تمکین نکرده‌اند.»

آساره‌شمار، روایتی متفاوت از آمیختگی مبارزه و زندگی را در قالب رمان ارائه می‌دهد. 

تینوش نظم‌جو، مدیر انتشارات ناکجا در پاسخ به چرایی انتشار این رمان می‌گوید:  «روایت‌های سال ۱۳۵۷، روایت‌های مهمی هستند. مهم است که این روایت‌ها مکتوب شوند؛ رمان‌‌هایی مثل رمان رضا معینی که بتواند از نگاه‌های متفاوت نشان دهد که سال ۵۷ چه اتفاقی افتاد. این موجی که راه افتاده که به نظر من بدون فکر کافی فقط می‌گوید ۵۷ بد است، نمی‌توان به تاریخ نگاه کرد. برای آنکه نگاه‌مان بی‌طرف باشد، باید روایت‌های مختلف را بخوانیم. کار ما قضاوت نیست، بلکه باید گذشته را بفهمیم و درک کنیم؛ باید بفهمیم سال ۵۷ چه اتفاقی افتاد.»‌

رضا معینی نیز تامل در گذشته را یکی از راه‌حل‌های مشکلات امروز می‌داند: 

«ما به شکل سرسری از گذشته رد شده‌ایم و بر آن تامل نکرده‌ایم. برای همین است که امروز هم همان را تکرار می‌کنیم. برای تغییر، به ژرف‌نگری در جامعه نمی‌پردازیم و فکر می‌کنیم تاریخ می‌تواند مشکلات ما را حل کند، نیروی سیاسی و غیرسیاسی می‌گوید که تاریخ روایت پیروزی ما است و ما پیروز خواهیم شد؛ اما این سپردن به یک فکر واهی است که نقش زمینی ندارد. برای همین نمی‌توانیم به تاریخ خودمان و چرایی شکست‌ها و عقب‌ماندگی در جامعه فکر کنیم.»‌

این پژوهشگر حقوق‌بشر ادامه می‌دهد: «در واقع تاریخ را آن‌طور که خود می‌خواهیم می‌گوییم. فکر نمی‌کنم که یک روایت، روایت درستی باشد. [...] من فکر می‌کنم این انقلاب با رهبری که به‌وجود آورد، شکست خورده بود.» 

تینوش نظم‌جو، ناشر آساره‌شمار، در همین‌ رابطه می‌گوید: «یکی از آسیب‌های جامعه ما، نسبت به نگاه‌مان به گذشته است. ما ایرانی‌ها همیشه این مشکل را داشته‌ایم. امروز خیلی‌ از ما به هخامنشیان و تاریخ ۲۵۰۰ ساله می‌نازیم. درحالی‌که ۱۲۰ سال پیش اصلا نمی‌دانستیم کوروش کیست؟ ما گذشته خود را یا درست بلد نیستیم، یا نمی‌خواهیم سراغ آن برویم، دوست داریم چیزی را در ذهن‌مان به وجود بیاوریم که خودمان می‌خواهیم و نه آنچه واقعیت است.»‌

مینا و افغان‌ها؛ دیگری‌ستیزی جاری در استبداد 

کتاب آساره‌شمار، نام دیگری هم دارد؛ «مینا و افغان‌ها» که روایت مواجهه جامعه با مهاجران افغانستانی در همان سال‌های نخست پس از انقلاب است؛ مواجهه‌ای توام با دیگری‌ستیزی‌. و البته «مینا» عشقی است که در میانه آرمان‌های مبارزاتی جریان دارد. عشق اما فقط منحصر به مینا نیست، مادربزرگ، مریم و اختر زنان دیگر این رمان هستند که بنا به ضرورت شرایط، عاشق می‌شدند، شکست می‌خوردند و بی‌پروایی می‌کردند. 

در سال‌های اخیر، فضای افغانستانی‌ستیزی در دل جامعه ایران با حمایت و تشویق جمهوری اسلامی شدت یافته است، به‌‌طوری‌ که در شبکه‌های اجتماعی، از قشر روشنفکر تا روزنامه‌نگار و کنشگر مدنی هم علیه افغانستانی‌ها و مهاجران در ایران می‌نویسند. اگرچه بسیاری که تجربه جنگ ایران‌وعراق را دارند و در دل ایران به‌دلیل هشت سال جنگ بین شهرهای ایران مهاجرت کرده‌اند نیز، بارها از جو دیگری‌ستیزی علیه خود نوشته و گفته‌اند. 

در آساره‌شمار اما با جو افغانستانی‌ستیزی در جامعه ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ مواجه می‌شویم که شاید این پرسش را پررنگ‌تر کند که طی بیش از چهار دهه، حکومت در مقابل این دیگری‌ستیزی چه نقشی داشته است؟ 

رضا معینی می‌گوید: «در یک شهر، قتلی اتفاق می‌افتد. قتل هنوز مشخص نشده، نیروهای امنیتی رژیم اتباع بیگانه را متهم می‌کنند. در هر جامعه‌ای یک ما داریم و یک دیگران؛ بسته به فرهنگ، شرایط جامعه و قانون‌مداری این ما و دیگری تعریف می‌شود. در کتابم این نکته را طرح کردم که وضعیت بحرانی و در بحران این ما و دیگری، وضعیت عادی نیست و تغییر می‌کند. وقتی اتفاق بدی می‌افتد نخستین کسانی‌ که گمان برده می‌شود این عمل را انجام داده‌اند، خودی‌ها نیستند، بلکه آن دیگری مطرح است؛ اما حاکمیتی هم وجود دارد که در چگونگی برانگیختن نفرت نقش دارد.»‌

پایداری مقابل استبداد به رسم موسیقی 

یکی از وجوه پررنگ در رمان آساره‌شمار، نقش موسیقی و ساز کمانچه در فرهنگ موسیقایی لرستان است. در همان ابتدای انقلاب، حکومت نواختن کمانچه را ممنوع کرد. در‌حالی‌که کمانچه بخش بزرگی از زندگی لرهاست و  برای آن‌ها در خانه‌‌ها و محیط‌های خصوصی، هم کمانچه ماند و هم موسیقی. امروز هم اگر در شبکه‌های اجتماعی بگردیم، دختران و زنان جوان بسیاری را می‌توانیم پیدا کنیم که کمانچه به دست گرفته‌اند و اشعار لری را زمزمه می‌کنند. 

در‌ آساره‌شمار، با فرهنگ لرستان و زبان لری آشنا می‌شویم و هم‌زمان که مرگ و زندگی جاری است، با اشعار فولکلور لری و سازها، نقش آن در زندگی، و مقاومتی که برای بقای ساز و آواز صورت گرفته، هم‌گام می‌شویم. 

در پایان مراسم، «بهکامه ایزدپناه»، استاد موسیقی در پاریس، سه‌تار به دست گرفت و ترانه لری «نازارم» [به معنای نازدار من] را خواند و نواخت.