سیوچهار سال پیش در بهمن ماه ۱۳۶۹، نخستین شماره ماهنامهی آرش منتشر شد. مقالهی نخست آن با عنوان« جنگ برای نظمی نوین » گزارشی از جنگ نخست خلیخ فارس بود به قلم من. این روزها بازهم سخن از جنگ برای نظمی نوین است، گویی که پیش از این جهان چنین با همین گفتمان شاهد تباهی جنگ نبوده است. «جهان پیر است و بی بنیاد..»
تنها تا ده روز پس از جنگ، عراق سه هزار بار مورد حمله هوایی و بمباران قرار گرفت. طی این ده روز، هر روزه نزدیک به دو هزار هواپیما عراق را بمباران کردهاند. طبق آمار پنتاگون فقط در ۲۴ ساعت اول جنگ بیش از ۱۸ هزار تن بمب بر عراق ریخته شده است، یعنی چیزی معادل دو برابر قدرت بمب اتمی که هیروشیما را ویران کرد. عراق اعلام کرده است، که در هر بمباران بیش از ۲۰ هزار نفر مجروح، کشته و بیخانمان میشوند. از همان آغاز بحران، یعنی اشغال کویت توسط عراق در ۲ اوت ۱۹۹۰، میل به جنگ از سوی دو طرف اصلی جنگ یعنی عراق و آمریکا به شدت ابراز میشد.
عراق در پی ناکام ماندن «قادسیه»اش در جنگ ۸ ساله با ایران، با بحران شدید بازپرداخت وام مواجه بود و قرض ۳۰ میلیارد دلاریاش از امارات متحده و کویت و عربستان را باید پرداخت میکرد؛ در حالیکه قیمت نفت روی به کاهش داشت و عراق برای بازسازی اقتصادی، نیاز شدیدی به کمکهای مالی بیشتری از کشورهای «برادر»ی داشت که اینک جهت بازپرداخت وامها به او فشار میآوردند.
فکر زنده کردن «صلاحالدین ایوبی» فاتح در اورشلیم - متحدکننده عراق و سردار آخرین نبرد پیروزمند اعراب مسلمان با اروپاییان مسیحی در آخرین جنگهای صلیبی - تنها راه و چارهای بود که سردار سابق قادسیه برای نجات خود برگزید!
از سوی دیگر آمریکا نیز غرق در بحرانی بود که بانکداران بزرگش آن را «پایان رونق اقتصادی» خواندهاند. آغاز دهه نود از یک سو اگرچه در هم شکستن بلوک شرق را در پی داشت اما پایان جنگ سرد، پایان سود بازار پرمنفعت تولید و صادرات نظامی آمریکا را نیز به همراه داشت. اروپا روی به اتحاد نهاده بود، وحدت آلمان و گسترش نفوذ بازار مشترک خطر جدی محسوب میگشت، و رشد چشمگیر ژاپن به عنوان قدرت رقیب، تردید آمریکا را نسبت به آینده هرچه بیشتر میکرد. ضمن آنکه اینک نوبت خاورمیانه بود که در تلاطم جهان تغییرات خود را نمایان سازد، اگرچه پایان جنگ ایران و عراق، مساله تامین امنیت خلیج فارس را توسط نیروهای بیگانه بیهوده جلوه میداد، اما برای آمریکا و غرب، ناممکن بود که این رگ حیاتی تامین انرژی و سوخت را که بدون شک پایه رشد و رقابت جهانی است، به سادگی رها کنند.
بر این اساس بود که «نظم نوین جهانی» با جنگ در خلیج فارس به جهانیان بشارت داده شد.
جنگ کوتاه، جنگ تمیز
به جز عراق همه طرفهای درگیر در جنگ، پیش از آغاز جنگ و حجتی در دو روز اول آن جنگ را کوتاهمدت و تمیز یعنی با حداقل تلفات اعلام میکردند.
در ظاهر آمریکا و متحدانش با تکیه بر قدرت نظامی که آخرین دستاوردهای علمی و بهویژه الکترونیک و انفورماتیک را به خدمت گرفته است و با تجهیزات پشت جبههای بسیار قوی، طبیعی بود که چنین انتظاری را به جهانیان القا کنند؛ اینگونه تبلیغات برای همراهسازی افکار عمومی و مرعوب ساختن نیروهای ضدجنگ، نیاز اولیه غرب برای تهاجم بود.
اما برخلاف این تبلیغات که در روز اول جنگ، پیروزی آمریکا و متحدانش را با نابودی، «تقریبا ۸۵ درصد توان نظامی عراق» اعلام میکرد، حمله موشکی عراق به اسرائیل و عربستان و آشکار شدن اینکه بخش عظیمی از توان نظامی عراق هنوز مورد تهاجم قرار نگرفته است، بیپایه بودن «جنگ کوتاه تمیز» را برملا ساخت.
به تدریج، همه مقامات غربی زمزمه جنگ هفتهها و ماهها را به اظهارات رسمی خود تبدیل کردند. در پنج روز دوم جنگ معلوم شد که عراق با ساختن ماکتهای مصنوعی مانع بمباران مراکز اصلی نیروی هوایی و موشکی خود شده است. و در آغاز هفته دوم جنگ گفته شد کمتر از پنجاه هواپیما از ۶۵۰ هواپیمای عراقی نابود شده است.
شمار موشکهای پرتابشده به سوی اسرائیل و عربستان سعودی از ۳۰ گذشته و بنا بر اظهارات «دیک چنی» وزیر دفاع آمریکا و «شونمان» وزیر دفاع سابق فرانسه، عراق توان هوایی برای حمله دارد. و مهمتر اینکه بمباران باید هفتهها بهطول انجامد؛ بمبارانی که روزانه با پرواز دوهزار هواپیما و ریختن ۹ هزار تن بمب انجام میگیرد.
سیل آوارگان عراقی که کشور را به قصد کشورهای همجوار و بهویژه اردن ترک میکنند و اظهارات آنان به عنوان شاهدان عینی و قربانیان بمباران مناطق مسکونی و کشتار عظیم انسانی تایید عملی یاوه بودن جنگ کوتاه و جنگ تمیز است.
کشتار و ویرانی با اینکه در عراق وسعت وحشتناکی دارد اما تنها به این کشور منحصر نمیشود.
موشکباران اسرائیل و عربستان توسط عراق، به لحاظ سیاسی از مهمترین وقایع جنگ محسوب میشود.
از سویی عراق در تلاش برای تبدیل جنگ به جنگ اعراب و اسرائیل است و از این جهت برای ایجاد شکاف در جبهه متحد دشمنانش سود میجوید و از سوی دیگر غرب همه تلاش خود را برای آرام نگاهداشتن اسرائیل و عدم مقابله به مثل مستقیم و حمله به عراق به کار میگیرد (از اهدای کمکهای مالی تا نصب فوری موشکهای ضد موشک آمریکایی، تا معاملههای پشتپرده و امتیازاتی چون عدم پذیرش «کنفرانس بینالمللی» برای راه حل دو کشور) . به قول یک روزنامهنگار فرانسوی، هر موشک به اسرائیل، قلب رهبران غرب را بیشتر میلرزاند تا اسرائیل را! نیروهای اسرائيل با اینکه اعلام کردهاند مقابله به مثل خواهند کرد اما چگونگی و زمان و مکان آن را اعلام نکردهاند!
ساحل غربی رود اردن و نوار غزه، از همان آغاز جنگ زیر کنترل نظامی قرار گرفت است. در روز دو ساعت برای عبور و مرور فلسطینیها در نظر گرفته شده که این امر موجب معضلات بسیاری برای آنان شده است. منع رفت و آمد، اختلال در کسب و کار و افت شدید درآمدها را به دنبال داشته، ضمن آنکه شیوع بیماریهای گستردهای را دامن زده است.
جنگ مستقیم
از همان نخستین لحظات آغاز جنگ اکثر شبکههای تلویزیونی با پخش تصویرهای مستقیم از بمباران و جنگ اصطلاح «جنگ مستقیم» را در مطبوعات و رادیو تلویزیون متداول کردند هرچند که این پخش چنانکه گفته میشود «مستقیم» نیست، یعنی قبل از ارائه میبایست از زیر تیغ سانسور و کنترل پنتاگون رد شود.
تجربه جنگهای ویتنام، الجزائر، و … که انعکاس اخبار در واکنش مردم علیه جنگ نقش برجستهای داشت، جبهه متحد و بهویژه رهبرش آمریکا را بر آن داشت که از همان آغاز تدابیر و اقدامات معینی برای سانسور اتخاذ کند.
گلچین کردن خبرنگاران توسط پنتاگون، کنترل هر خبر قبل از ارسال و پخش، سانسور را به شکل بیسابقهای در غرب دامن زده است. چنانکه چندین خبرگزاری و خبرنگار علیه این اقدامات که آن را خلاف قوانین اساسی کشورهای غربی میخوانند به دادگاهها شکایت کردهاند.
در این میان شبکه تلویزیونی سی.ان.ان آمریکا که شبکهای خبری است، رهبری و هدایت گزارش و خبر را در دست دارد. اکثر تصویرها و اخبار مهم توسط این شبکه به دیگر شبکههای تلویزیونی جهان ارسال میشود. بهطوریکه روزنامههای فرانسوی به طنز سیانان را دومین برنده جنگ ارزیابی کردهاند.
سیاست «تکامتیازی» پنتاگون و تبلیغات بیپایه که هر روز به «تصحیح» یا رد خبر اعلامشده قبلی منجر میشود، در آغاز هفته دوم جنگ به باد انتقاد گرفته شد. روزنامهها بهویژه در این امر که «عدم ارائه خبر صحیح و کامل موجب وحشت بیشتر شده و رواج شایعات ناشی از بیاعتمادی را دامن میزند» به نوشتن مقالات تند علیه شبکههای تلویزیونی بهویژه سی.ان.ان و مسئولانی پرداختند که مدام تحلیل خود را عوض میکنند. در این رابطه روزنامه «لیبراسیون» با طرح اینکه «جنگ، شو نیست»، مساله پخش مستقیم جنگ را زیر سوال برد.
هم در این رابطه است که پس از هفته اول، پخش اخبار از حالت تهییجی صرف بیرون آمده انتقاد و تحلیل از ابعاد جنگ آغاز شد. هرچند که هنوز سانسور شدید بر مطبوعات و رادیو تلویزیونها به بهانههای امنیتی حکمفرماست. شاید بتوان گفت دوربینها و مطبوعات و رادیو تلویزیون غربی کمتر از بمبها در جنگ شرکت ندارند!
مخالفت با جنگ
همراه با آغاز بحران، تظاهرات ضد جنگ نیز آغاز شد. از اول ژانویه ابعاد آن گسترش یافت و به ویژه درآغاز جمله ها و جنگ آهنگ آن تشدید شد. تقریبا در همه کشورهای جهان تظاهرات ضد جنگ انجام گرفته است. اما در کشورهای غربی و درگیر بهویژه آمریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا تظاهرات مردم هر روز گسترش بیشتری مییابد.
سانسور گسترده گرچه مانع پخش خبر دقیق و واقعی این حرکات وسیع و اعتراضی میشود اما نتوانسته است از ابعاد آن بکاهد. در آلمان که گستردهترین حرکات اعتراضی صورت می گیرد، تقریبا همه نیروهای اپوزیسیون به خیابان آمدهاند. اگرچه سوسیالیتستهای فرانسه و ایتالیا و اسپانیا با جنگ همراهند اما در آلمان این امر به دلیل در اپوزیسیون قرار گرفتن سوسیال دموکراتها برعکس است. در فرانسه ابتکار حرکات اعتراضی علیه جنگ توسط «امضای ۷۵» نفر که کمیتهای مرکب از ۷۵ نفر از روشنفکران و هنرمندان و احزاب چپ است، صورت گرفت.
در خاورمیانه تظاهرات و اعتراض، ابعاد خاصی به خود گرفته است، در کشورهای عربی ایجاد کمیتههای همبستگی، کمکرسانی و حتی داوطلب برای شرکت در جنگ در همان روز اول شروع شد.
در این رابطه گروههای بنیادگرا و متعصب اسلامی در الجزایر، تونس، و اردن، روز به روز رشد بیشتری میکنند. جبهه نجات اسلامی در الجزایر، اخوان المسلمین در اردن، جهاد اسلامی در تونس، لبنان و مصر در حمایت از عراق و علیه دخالت «کفار» اعلام جهاد کردهاند.
در کنار راهپیماییهای مسالمتآمیز، حمله به مراکز دولتی و حتی غیردولتی غربی در سراسر جهان گسترش یافته است. در ترکیه، لبنان، یونان، الجزایر، ایتالیا، تونس، شیلی، پاکستان، مراکش، و … دفاتر ناتو، کنسولگریها، سفارتخانهها، آژانسهای مسافرتی و غیره، مورد حمله نیروهای مختلف ضدامریکایی قرار گرفت.
«نظم نوین جهان» که با جنگ آغاز شده است تاکنون جز کشتنار و مصیبت و ویرانی چیزی دیگر نداشته است. دمکراسی غرب هم خود را از درون با اعمال سانسور و محدود کردن آزادی و رای مردم به مخاطره افکنده و از سوی دیگر در منطقه خاورمیانه آنچه را که تقویت کرده، نظامیگری رشد بنیادگرایی اسلامی، پان اسلامیسم و پان عربیسم بوده است. آلوده کردن محیط زیست، رشد نیروهای ضد دموکراسی، و نظامیگری، میتواند مادر «نظم نوین جهانی» باشد؟!

